سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه با دانشمندان بنشیند، با من نشسته و هرکس با من بنشیند، گویی با پروردگارم نشسته است [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :22
بازدید دیروز :1
کل بازدید :54835
تعداد کل یاداشته ها : 35
04/2/15
8:28 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
اکرم علی حسینی[3]
بارالها... از کوی تو بیرون نرود پای خیالم نکند فرق به حالم چه برانی،چه بخوانی ... چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی ... نه من آنم که برنجم نه تو آنی که برانی.. نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد... نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
آذر 89[5] دی 89[14] بهمن 90[4]

غنچه بادل گرفته گفت:زندگی لب زخنده بستن است ، گوشه ای درون خود نشستن است

گل به خنده گفت: زندگی شکفتن است ،با زبان سبز ، راز گفتن است.

گفت وگوی غنچه و گل، از درون باغچه، باز هم به گوش می رسد.

تو چه فکر می کنی؟

کدام یک درست گفته اند؟

من که فکر می کنم، گل به راز زندگی اشاره کرده است.

هرچه باشد او گل است، گل یکی دو پیرهن، بیشتر از غنچه پاره کرده است!