هدف از مطالعه و راههای صحیح مطالعه:
هدف از مطالعه:
می کوش به هر ورق که خوانی تا معنی آن تمام دانی
با همه ی گسترش وتنوع وجاذبه هایی که در رسانه های گروهی وامکانات ارتباطی واطلاع رسانی وفیلم وفرستنده و...دارند بازهم «کتاب ومطالعه» جایگاه خود را دارد وکتابخوانی بخش عمده ای از اوقات بسیاری را به خود اختصاص داده است .از این رو توجه به نکاتی پیرامون روش مطالعه ضروری است .
«مطالعه »خوراک روح وفکر انسان است و«کتاب» سفرهای است که غذاهای گوناگون را در اختیار خوانندگان می گذارد.
«نویسندگان »نیز به صورت تولید کننده یا عامل تهیه وتوزیع وعرصه فراورده های فکری در این میان سهیم اند.
باید با کتاب دوست ،انس گرفت ،در سفر وحضر همراه داشت وخستگی های روحی وعدم نشاط را با آن درمان کرد ومطالعه را گامی برای جلوگیری از هدر رفتن فرصتها دانست.
هدف از مطالعه ،فراگیری وبه خاطر سپاری است؛ نه صرفاً گذراندن وقت ومشغول بودن .از این رو،نحوه برخورد با کتابها هم به تناسب عمق ومحتوا وموضوعش فرق می کند .
برخی از نویسندگان ،کتابها را به سه نوع تقسیم کرده اند :
1- چشیدنی
2- بلعیدنی
3- هضم کردنی
کتابها ی چشیدنی را باید نگاهی اجمالی وگذرا کرد ودر همین حدّ فهمید که چیست ودرباره چیست .
کتابهای بلعیدنی ، نکات مفید دارد وباید خوانده شود . ولی چندان نیازی به تعقل و تأمل ندارد وبه صرف خواندن سریع هم مقصود حاصل می شود ؛ مانند کتابهای تاریخی ،قصّه ،رمان ،فکاهیّات ،مجلات وروزنامه ها .
کتابهای هضم کردنی ، نیاز به دقت وتأمل دارد تا مطالبش فهمیده وبه خاطر سپرده شود ؛مانند کتابهای علمی وتحقیقی وفنی وآموزشی و...
«نیچه » گفته است :هر کس بخواهد کتابهای مرا بفهمد ،باید مانند «گاو» باشد.(یعنی حالت نشخوار وهضم مطالب ،یاد آوری خوانده شده ها وفکر روی آن)
انتخاب کتاب:
نسبت به کتاب وموضوع مورد مطالعه ،باید حالت انتخابی داشت نه غافلگیری. گاهی موضوعاتی مطرح می شود که بحث روز است ،یا هر روز کتابهای جدیدی به صحنه می آید . در اینکه باید کدام موضوع را ودر هر موضوعی کدام کتاب را خواند ،انسان باید حالت فکر قبلی وانتخاب داشته باشد ؛نه اینکه غافلگیر موضوعات وکتابها شود همیشه حالت عکس العملی داشته باشد.
همچنین نسبت به موضوعات وکتب ،انسان باید اهّم ومهّم کند ؛یعنی درجه اولویتها واهمیتها وضرورتها را سنجید وبراساس آن ،وقت خود را صرف مطالعه کند ،وگرنه کتاب بسیار است وبدون این اولویت بندی ،سرمایه وقت، بیهوده از دست خواهد رفت .
این مراعات اولویت ها وضرورت،هم در انتخاب موضوع مورد مطالعه لازم است (چون موضوعات فراوانی است که همه مفید وخوب است .)
هم در انتخاب کتابهای معتبر وغنی درباره هر یک از موضوعات .بدون این نکته ،چه بسا عمر وفرصت در مطالعه آثار کم فایده وغیر معتبر سپری خواهد شد ووقتی هشیار می شویم که فرصتها گذشته وبسیاری از کتابهای سودمند ولازم ،مطالعه نشده است .به تعبیر حضرت علی (ع) هر کس به کار غیر مهم بپردازد ،کار مهمتر را ضایع وتباه می سازد «مَن اشتغل بغیر المهم ضیع الاهم»
واین همان «مدیریت زمان» واستفاده بهینه از فرصتها در همه کارها از جمله کتابخوانی است .سوال از اهل مطالعه واطلاع در هر رشته ،دسترسی مارا به «بهترین ها»درهر موضوعی آسانتر می سازد .
به تعبیر قرآن کریم «اگر نمی دانید ،از صاحبان ذکر ودانش بپرسید .»
کتابخانه ،کمتر از داروخانه نیست .تأثیر مطالعه هم بیش از قرص وکپسول یا گیاهان دارویی است ،پس در انتخاب آنجه می خوانیم، باید مراقب باشیم ،تا سرمایه عمر ،بی حساب خرج نشود .
برنامه ریزی:
تا مطالعه انسان از روی برنامه وهدف مشخص نباشد ،،بازدهی لازم ومطلوب را نخواهد داشت.این برنامه ریزی عملی در مورد (موضوع، کتاب ،زمان ومکان )باید انجام گیرد.
وقتها بر اساس اهمیت موضوع وکتاب ،تنظیم شود، مطالعات اصلی وجنبی مشخص باشد ، کتابها از قبل شناسایی شده باشد،رعایت مکان مناسب برای مطالعه فراموش نشود ،ودر هر مقطع زمانی ،به نتایج وباز دهی مطالعه های انجام شده دقت شود.آیا امروز می توان سخن حافظ را که گفته است:« هر نوشته ای به یک بار خواندن می ارزد »درست دانست؟
«سیر مطالعاتی » نیز در همین راستا مورد توجه قرار می گیرد ،نه اینکه هر چه را پیش آید مطالعه کند ودر نهایت ،دستاورد قابل اعتنایی در دست نداشته باشد!مطالعات پراکنده وبی نظم وبی برنامه،فاقد بهره لازم است ومطالعه موضوعی ،مفیدتر از آن است.
ایجاد انگیزه:
گاهی کسانی رغبت وعلاقه ای به مطالعه نشان نمی دهند .ابتدا باید سبب بی علاقگی را شناخت وآن را بر طرف ساخت .«احساس نیاز»،عامل مهمی در کشاندن افراد یا کشیده شدن خود به امر مطالعه است . به نحوی باید این احساس را در دل وذهن زنده کرد .تا انسان ضرورت مطالعه واحتیاج خود به آن را درک نکند ،در پی مطالعه جدی نخواهد رفت.
گاهی می توان با طرح چند سوال از چنین کسان،به نحوی که در پاسخ دادن در بمانند،آنان را متوجه ساخت که اطلاعشان کم است وباید به نحوی جهل خویش را بر طرف کنند.تماس با کسانی که اهل اطلاع ومعلومات اند ،انسان را ضعف آگاهی خویش مطلع می کند وشوق مطالعه ایجاد می شود.
استفاده از زمینه ها وعلاقه های موجود نیز ،در ایجاد انگیزه در سطوح بالاتر مطالعه مفید است .مانند علاقه کودکان به قصه وکتابهای داستان ،که می توان از این راه ،شوق مطالعه را در آنان زنده نگه داشت وکتابهای دیگر راهم در اختیارشان قرارداد. مهم آن است که «جذب»وشیفته مطالعه شوند واز آن زده نگردند.
دراین مورد ،راهنمای مطالعه ومربی کودکان واهل مطالعه ،نقش مهمی می تواند داشته باشد.معرفی کتابهای متناسب با ذوق وعلاقه ،سن ،معلومات ،زمینه های روحی ،امکانات تهیه کتاب واموری از این قبیل ،می تواند به این شوق، کمک کند وعدم مراعات این تناسب ،گاهی موجب انزجار وزدگی افراداز کتاب ، برای همیشه می شود.
مفید تر ساختن مطالعه:
برای اینکه مطالعه ،به آن هدف مطلوب برساند ،نکاتی را باید مراعات کرد که به مفید تر ساختن مطالعه کمک کند ووقتی که صرف کتابخوانی می شود ،بازده مطلوب داشته باشد، به نحوی که انسان ، هم آنچه را می خواند خوب بفهمد ،هم بتواند به خاطر بسپارد وهم قدرت بیان وبازگو کردن آنها را برای دیگران داشته باشد.
این امور عبارتست از:
- تمرکز حواس
- خلاصه نویسی
- تند خوانی
- یادداشت برداری
- طرح سوال ،فکر روی مطالب
- نکات جنبی مربوط به زمان ومکان وشرایط واصول مطالعه بطور اجمال ،باید ارزش وقتی را که صرف مطالعه می شود دانست وبیشترین بهره را از مطالعه برد .
«کمیت» و«کیفیت»
از نکاتی که در مطالعه باید مورد دقت قرار گیرد ،«کیفیت مطالعه » است،نه کمیت آن .
خوب خواندن ،خوب فهمیدن ، خوب به خاطر سپردن ،خوب به کار بستن ،بیش از حجم ومقدار بسیار خواندن دارای اهمیت است .
بخصوص که ما با چیزی بنام «کمبود وقت» مواجهیم ؛از این جهت باید بیشتر روی بازدهی مطالعات خویش وارتقای کیفی آن فکر کنیم.
جه خواندن ،وچگونه خواندن ،مهمتر از «چه مقدار »خواندن است.در بخش «برنامه ریزی »هم اشاره شد که بی جهت وبی هدف وبی برنامه نباید مطالعه کرد . تنظیم وقت برای کارهای مطالعاتی ،از آن جهت مفید است که ما را بر «وقت» هم مسلط می سازد. کمبود وقت را با این کار ،تا حدی می توان جبران کرد . گفته اند که «توزیع الوقت توسیع الوقت» یعنی تقسیم وقت ،آن را وسعت می بخشد . گرفتارترین وپرکارترین افراد هم ،با برنامه ریزی برای مطالعه ،به خواندن بسیاری از کتابها وگزارشها ومقالات وبرای شرکت در بسیاری جلسات ومراسم و ..وقت پیدا می کنندوتحقیق وتألیف می کنند واز این راه ، به کیفیت مطالعه خویش ،غنا می بخشند .
وقتهای خورده وریز وپراکنده ای که در طول روز وهفته وسال، بیهوده صرف می شود ،در صورت تنظیم وقت وبرنامه ریزی ،نتایج ودستا ورد های زیادی خواهد داشت .
فرصت ،پیش آمدنی نیست ،پیش آوردنی است.
«کسانی که کار امروز را به فردا می افکنند ،کار فردا را هم به پس فردا خواهند انداخت ».
تمرکز فکر:
از عوامل مهم مفید تر ساختن مطالعه ،«تمرکز فکر» در هنگام خواندن کتاب یا حضور در جلسه درس است .برای ایجاد این عنصر مهم ،باید عواملی را که باعث عدم تمرکز فکر وحواس پرتی می شود شناسایی کرد وبه رفع آنها پردتخت .البته در اشخاص مختلف ،ممکن است این عوامل متفاوت باشد.
در یک نگاه کلی می توان گفت :عوامل عدم تمرکز ،بر دو قسم است:
1- درونی
2- بیرونی
«عوامل درونی » آنهاست که در داخل فکر ودل وحالات خود مطالعه کننده است ؛مانند غم وغصه ،فکر و تشویش واضطراب ونگرانی ،بی خبری از بستگان ،کثرت مشاغل وکار های به هم ریخته ای که باید انجام دهد،عشقها ومحبتهایی که دل را بی قرار می کند ؛در سنین جوانی وامثال اینها.
برای برطرف کردن هر یک می توان کار خاصی انجام داد.برای رفع نگرانی یا برطرف کردن غصه یا سامان بخشیدن به کار های محوله و... باید کاری کرد که ذهن ،از آن جهت مشغولیتی نداشته باشد ؛هر کس به فراخور مساله مورد ابتلایش. اگر به هیچ وجه نتوانست بر آن عوامل غلبه کند ،بهتر است مطالعه را قطع کند تا آمادگی فکری لازم پیدا شود والا مطالعه ای بی ثمر خواهد بود.
«عوامل بیرونی» آنهایی است که به محیط پیرامون و بیرون از خود انسان مربوط می شود ؛مانند سر وصدا ،رفت وآمد، وجود صحنه های مشغول کننده ،روشن بودن رادیو یا تلویزیون یا هر نوع صدای مزاحم ،وحتی گرسنگی وتشنگی هم می تواند از این عوامل به حساب آید. برای غلبه بر این عوامل ،می توان نکات زیر را رعایت کرد :
- مطالعه در محیط آرام وبی مزاحمت
- خاموش ساختن صداهای اطراف در صورت امکان
- خواندن کتاب با صدای بلند،که انسان خودش بشنود
- یادداشت برداری از مطالب
- خلاصه نویسی
- برخورد سوالی با کتاب ومباحث آن
- زنده نگهداشتن انگیزه وهدف در طول کار
- جدی گرفتن مطالعه وبها دادن به آن
- علامت گذاری در حاشیه صفحه یا زیر قسمتهای مهمتر،و...
البته اشخاص در این حالتها مختلف اند وهر کس چه بسا از راه خاصی بتواند تمرکز هنگام مطالعه پیدا کند،که باید همان را به کار گیرد. راه مناسب برای کسی ،ممکن است برای دیگری نا مناسب باشد.
گر چه این گونه دقتها ،هم خستگی آور است وهم جریان سرعت مطالعه را کاهش می دهد ،ولی وقتی هدف ،بها دادن به جنبه کیفی مساله است نه کمی آن ،بهتر است انسان دیر تر وکندتر پیش برود ولی بهتر وعمیقتر بخواند.یاداشت برداری وخلاصه نویسی را هم می توان در حین خواندن انجام داد وهم می توان علامت گذاشت تا بعداً آنها را نوشت.
علامت گذاریها هم می تواند قراردادی باشد ؛ مثلاً برای هر یک از بخشهای مفید ومهم ،یا زیبا وجالب، یامبهم ومحتاج به پرسش ،یا ضرورت مطالعه مجدد ،یا آنجا که اشکال دارد ونقدی می طلبد و...
می توان علامتهای خاصی مانند *،؟،=،قرارداد؛به نحوی که برای خود شخص مفهوم معین داشته باشد واز حروف یا علائم رمزی به مقصود خودش منتقل شود.
این علامتگذاری را می توان در فهرست مطالب هم جلوی عناوین مورد نظر قرارداد،یا زیر سطرهای زیبا وجالب یا مبهم یا مورد اشکال ،خط کشید.این علامت گذاریها در آینده هم هنگام مراجعه مجدد به کتاب ،حالت راهنما وکلید برای خود انسان دارد ودر یافتن مطالب مورد نظر کمک می کند. خوب است که علامتگذاری در کتاب ،با مداد و
بطورظریف انجام شود تا کتاب ،خراب نگردد.
منظور از برخورد سوالی با کتاب ،این است که هنگام مطالعه ،فرض کنید نویسنده در مقابل شماست ومی خواهید با خود او پیرامون مساله صحبت کنید وسوالات ذهنی خویش را از او بپرسید .یا در موضوع خاص ،پرسشهایی در ذهن دارید وهنگام مطالعه ،می خواهید جواب آنها رااز کتاب پیدا کنید .این حالت ،هم تمرکز فکری می آورد هم به فهم بهتر کمک می کند ،وهم ذهن را پویا تر می سازد.
بازگو کردن مطالب:
از نکات دیگری که به مفیدتر ساختن مطالعه کمک می کند، باگو کردن مطالب مطالعه شده برای دیگران است .حکایات وآموخته هایی که انسان برای دیگران نقل می کند ونتیجه مطالعه را در جایی بازگو ومطرح می کند ،هم بیشتر دریاد خود شخص می ماند ،هم بازگو کردن ،ابهامهای آن را(اگر باشد)روشن می سازد ،هم تمرینی برای خطابه وسخنوری است. پس باید مخاطبی یافت ومسائل را به او گفت ،تا در یاد انسان بهتر بماند. مساله «مباحثه » که در حوزه های علمیه در روش آموزشی طلاب مرسوم است.این امتیاز را داردودر واقع ،بازگو کردن مجدد درس برای هم مباحثه است،که هم بیشتر در حافظه می ماند،هم در حین بحث،روشنتر می شود،هم قدرت تدریس پیدا می کند.
انسان اگر مخاطبانی نیافت،می تواند مخاطبهای فرضی در نظر بگیرد وبرای آنان حرف بزند،یا در تنهایی ،برای خودش تکرار کند تا همان نتیجه را بگیرد.
مطالعه فردی وگروهی:
برخی از کتابها به صورت فردی مطالعه می شود وچندان موردی برای کار جمعی نسبت به مطالعه ندارد؛مانند کتاب داستلن وشعر وادبیات و...
(مگر برای نوعی مسابقه در درک مطلب یا تلخیص وامثال آن)
ولی گاهی می توان جهت مفید تر ساختن مطالعه ،به «مطالعه گروهی»پرداخت. این بیشتر در امور تحقیقی وپژوهشهایی است که در موضوع واحدی منابع بسیار است وکتابها بین افراد تقسیم می شود تا در جلسه مشترکی جمع بندی روی نوشته های مختلف داشته باشند یا نظرهای مختلف رامطرح وبررسی کنند،یا «نظر جمعی»روی کتابی بدهند،یاآنکه عده ای مأمور مطالعه وپژوهش پیرامون یک مسأله اجتماعی یا فرهنگی شوند وکار جمعی آنان بررسی نوشته ها ،نامه ها ،پرونده ها،مصاحبه ها و... باشد.
تشکیل «هسته های مطالعاتی»بخصوص در بین نوجوانان ،می تواند عامل جذب آنان به کتاب ومطالعه باشد وهم روحیه کار جمعی وفعالیت مشترک را میان آنان افزایش دهد.به علاوه فایده مطالعه گروهی ،پخته تر شدن دیدگاهها
برخورد آراءوافکار،فهم عمیق تر مطالب کتاب،ونوعی مشارکت وهمکاری فکری است .اندیشه های مختلف در بررسی یک کتاب یا چند نوشته ،دارای دیدگاههای مختلف است وبرخورد اندیشه ها سازنده است .چه بسا کسی نکته ای به ذهنش برسد که به فکر آن دیگری نمی رسید.